کاربرد بی‌رویۀ اصطلاح “باغشهر”

چند هفته‌ای است‌که کاربرد بی‌رویۀ اصطلاح (باغ- شهر)(Garden City)   ذهنم را مشغول کرده‌است و از خود می‌پرسم چگونه است که یک اصطلاح تخصصی شهرسازیِ شهره در عرصۀ بین المللی که رجوع به نظریه‌ای برای نوشهرهای دوران پس از انقلاب صنعتی دارد، مدتی است به عنوان صفتی برای شهرهای تاریخی ایرانی به کار گرفته می شود و نهایتاً همچون لقبی و نامی خاص برای برخی شهرهای ما حک می‌شود؟ در حدی که شهردارن و فرماندران محترم هم از آن «حسن» استفاده را کرده مثلاً در تابلوی ورودی، شهر را با این صفت می نامند؟ [1]

این روزها سرنخ‌هایی پیدا کرده‌ام و شاید مقاله‌ یا مقالاتی از آن درآید[2]. ضمن جستجوی سرنخ‌ها، با یاری آقای مهرعلی گرامی دانشجوی دورۀ مطالعات معماری ایران، به مقاله‌ای دست یافتم با عنوان و محتوا و انشایی مغشوش (به نظر می‌رسد متن از روی سخنرانی پیاده شده اما برای چاپ ویرایش نشده است) و با نتیجه‌ گیری‌های بسیار عجیب!.  فکر کردم شاید بد نباشد عنوان پیچیده و چند سطر از متن آن را به عنوان مستوره در این یادداشت قرار دهم تا دوستان حلقۀ آسمانه[3] خود در باره‌اش قضاوت کنند. (در متنِ زیر، آنچه داخل کروشه […] آمده از سوی من است.

 عنوان: پژوهشی در ویژگی‌های شهرهای اسلامی (ایدۀ پیدایش “باغ شهرها” و رابطۀ شهرسازی و دین)

” … در اواخر این قرن (هاوارد در 1898کتابش را منتشر ساخت)[این قرن؟!] که بحران شهرهای صنعتی انگلستان و مردمش را به ستوه آورده بود، شخصی باذوق و متفکری به نام ابنزر هاوارد که منشی پارلمان انگلیس [نمی دانم انگلیس درست است یا انگلستان] بود به فکر احداث باغ شهرها انداخت [افتاد]. او می خواست شهرهای صنعتی و منازل یکنواخت [؟] انگلیس [انگلستان] را رنگ‌ورویی تازه داده و مردم سخت کوش و مشغول به صنعتگرایی [؟] را به نحوی از این مشکل رهانیده طبیعت را مجدداً به آنها ارزانی دارد. [ زهی برداشت ناقص و باطل از نظریۀ هاوارد].

… اکنون خوانندگان عزیز را یاد آور شوم 2500سال [ به نظر می‌رسد اشتباه از پیاده کننده سخنرانی است] قبل از آنکه شخصی چون هاوارد باغ شهری بنا نهد، اصفهان [منظور نویسنده اصفهان صفوی است که پیشتر شرح چهارباغ آن را داده است]، و قرن‌ها [ چند قرن بین صفویه و تیموریان بوده؟] قبل از آن سمرقند [منظور سمرقند تیموری است] و بخارا [؟] و شیراز (سلجوقی) می‌زیست [!] و بر خود می‌بالید .”[شاید همۀ اشتباهات از پیاده کنندۀ متن باشد، اما آیا سخنران را وظیفه ای نیست که در ویرایش آن اهتمام ورزد؟]

زهی تأسف که این‌گونه مقالات منتشر می‌شوند و صورت مرجع پیدا می‌کنند برای رسالۀ دکتری یا کتاب برآمده از رسالۀ دکتری، مثلاً  (نک، شاهچراغی، پارادایم‌های پردیس، ارجاع در ص 52).

از این دست مطالب چاپ شده مغشوش و مغلوط بسیارند که متأسفانه دانشجویان، نا دانسته و بدون تحقیق گسترده به آن‌ها استناد می‌کنند. زهی تأسف که دانشجویان دکتری نیز چنین می‌کنند. مثلا بدون تحقیق «باغِ شهر هرات » را شاید با رونویسی از متنی دیگر می نویسند «باغشهر هرات» نک : حیدر نتاج، باغ ایرانی)

شواهد متعدد و نیز علل این نقض غرض را در دو مقاله‌ای که نوشته‌ و در پانویس صفحۀ پیشین معرفی کردم آورده ام.

آنچه مسلم است در نظریه هاوارد منظور از اصطلاح باغ‌شهر بسیار گسترده تر از اشاره به شهری پرباغ و سرسیز است و شهرکی است با خصوصیاتی برای رفع معضلات شهرهای بعد از انقلاب صنعتی.

امید است که در کار تحقیق وسواس و دقت بیشتری داشته باشیم.

اردیبهشت 1396

[1]شهر نَطَنز، مرکز شهرستان نطنز، از باغشهرهای تاریخی و مرکزی ایران است(ویکی پدیا)

[2] – دو مقاله حاصل این جستجو بوده یکی ” مغالطۀ باغشهر ” در صفه 74 و دیگری “چیستی باغشهر” در دومین کنفرانس ملی معماری منظر، دانشگاه شهید بهشتی.

[3] – حلقۀ استادان و دانشجویان دوره کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران/ دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.