باغ ایرانی موضوع مهمی در حوزه معماری ایرانی و تاریخ فرهنگ ایران، کشاورزی و اقتصاد در تاریخ ایران است. این روزها ما درباره باغ ایرانی زیاد مینویسیم اما بیشتر در لایههای سطحی حرکت میکنیم و کمتر به زوایای مختلف و لایههای عمیق نظر داریم. بدتر اینکه عمدتا حرفهایمان را بر پایه تحقیقات پژوهشگران بیگانه قرار میدهیم. در حالی که نواقص و اشتباهاتی در آن پژوهشها وجود دارد که نیازمند بازنگری جدی است. در مورد قدمت باغ ایرانی هم نخستینبار دیگران با رجوع به منابع غیرایرانی سخن گفتهاند، مثلا به گزنفون یونانی رجوع کردهاند اما از اساطیر داستانها و مَتَلها و مَثَلهای ما که همه بیانگر ریشهدار بودن و قدمت دیرینه باغ در فرهنگ ایرانی است بیخبر بودهاند. به هرحال قدیمیترین سند تاریخی بعد از نوشتههای گزنفون سندی باستانشناختی است که به باغ پاسارگاد برمیگردد و نشان میدهد که قدمت باغ ایرانی حداقل به گواهی اسناد باستانشناسی به دوران هخامنشیان میرسد*. گواه دیگر تاریخ- افسانۀ باغهای معلق بابل است که مبتنیبر نوشتههای مورخان تاریخ قوم یهود و منابع توراتی است. این اسناد به باغی اشاره میکنند که بختالنصر پادشاه بابل برای همسرش که دلتنگ سرزمین پدریاش در کوههای مجاور بود، ساخته است و برخی این ملکه را شاهزادهای از سرزمین ماد دانستهاند. به استناد این سند، به نظر میرسد که مادها در کوهستان زاگرس باغسازی داشتهاند که بعداً الگوی باغهای معلق بابل شده است اما اسناد مهمی که نه تنها نشان از قدمت بلکه حکایت از علت تداوم تاریخی باغ ایرانی دارند، اساطیر ما هستند. حضور باغ در اسطورهها حکایت از پیوند تاریخی و عمیق باغ با فرهنگ و زندگی مردم این سرزمین دارد. اگر گزنفون به عنوان یک شاهد تاریخی میگوید باغ را پادشاهان ایرانی میساختند، در اساطیر ایران هم میبینیم که باغها را پادشاهان میسازند. داستان سیاوش و ساختن شهر که در آن باغ و ایوان و کاخ وجود دارد، یا داستان ساختن “ورِ جمکرد” توسط جمشید، هر یک نیازمند تفسیرهای دقیق اسطورهشناختی است اما در نگاه اول باغ سیاوش، بیانی است از رابطه باغ با عمران و آبادانیِ سرزمین، و شهر- باغ ور جمکرد تمثیلی است از کمالِ خوش آب و هوا یی و سرزمینی آرمانی همچون بهشت. آن واقعیت- آرمان عمران و آبادانی که سیاوش به انجام میرساند و این آرمان جمشید و مردمانش (ایرانیان) همواره در عمل و در ذهن ایرانی برقرار بوده است. اوستا و متون پهلوی نیز جایی را به نام پارادائِزه توصیف میکنند. نوعی فضای سرسبز با درختان و ریاحین در اطراف خانههای مسکونی و کاخهایی که خود دارای محیطی محصور و محفوظ هستند. حضور این معنا در متون دینی ایرانیان نشانی است از وجه آرمانی آن در فرهنگ ایرانی. اینگونه است که میتوان ادعا کرد: قدمت باغ ایرانی به قدمت تمدن و فرهنگ ماست و باغسازی در ایران نه یک امر صرفاً تشریفاتی و شاهانه ، بلکه حتی مردمی و در جهت آبادانی سرزمین و توسعۀ کشاورزی بوده است. تحقیق در چیستی و چگونگی باغ ایرانی هنوز در آغاز راه است.
لادن اعتضادی
برگرفته از مصاحبه با عنوان « به شوق آرامش ما میان باغ ها»
تحریریه سرویس معماری معاصر مهر ۱۳۹۶