نقلی از تیتوس بورکهارت

از دیدگاه زمانۀ هیجان‌زده و بیش از حد خردمحوری که ما در آن زندگی می‌کنیم، مردم قرون وسطا غالباً انسان‌هایی خام، کودک‌صفت و فارغ از پیچیدگی‌های روان‌شناختی تصور می‌شوند، چنین تصوری ممکن است به‌خطا به این بیانجامد که آنها نسبت به ما کمتر فکورانه و بیشتر غریزی عمل می‌کرده‌اند. اما، به‌‌واقع اعمال آنها ملهم از یک تصور یا یک ایده ــ همان فحوای معنوی زندگی ــ در مقیاسی بسیار فراخ‌تر نسبت به آنچه در انسان متجدد وجود دارد بوده‌است. این امر دقیقاً به آن علت است که زندگی ایشان معطوف به حقیقتی بی‌‌زمان بوده که در آن عشق و سرور خلاقه‌‌شان به ظهور قوت یکپارچه‌ای می‌انجامیده است که ما در آثار آنها مشاهده و تحسین می‌‌کنیم. همان‌طور که گفته ‌شد، ایشان بیش از ما، به خاک و افلاک نزدیک بوده‌اند.

در انسان متجدد، به‌طورعام، این موضوع کاملاً برعکس است: محرک وی اساساً احساس است، که تمام دستگاه فعالیت‌های ذهنی، نظریه‌ها و «ایدئولوژی»‌ها به‌خاطر آن وارد عمل می‌‌شوند. در لایۀ سطحی، فعالیت ذهن و مغز دقیقاً مشخص است، اما در لایه‌های زیرین عامل محرک۫،  شور و اشتیاق فردی یا جمعی است. به عبارت دیگر، نزد هنرمندان سنتی، نفْسِ[1] اثر تعیین‌کنندۀ آن است، در حالی‌که نزد غالب هنرمندان متجدد ذهن[2]تعیین‌کننده است.

برای درک انسان متجدد، شاید مناسب‌ترین راه آموختن روان‌شناسی باشد؛ اما درک انسان قرون وسطایی تنها وقتی میسر است که از اهداف و آمال والای او آگاه شویم و دریابیم که چگونه و به چه مقدار ایده‌های وی به‌نحو سمبلیک بیانگر حقیقت جهان‌شمول و ابدی است.

مقدمه تیتوس بورکهارت بر کتابش:

شارتر و پیدایی کاتدرال (ترجمه لادن اعتضادی/ آماده چاپ و نشر)

[1]. element ‘object’

[2]. element ‘subject’

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.